آیه 123 سوره نحل
<<122 | آیه 123 سوره نحل | 124>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آن گاه بر تو وحی کردیم که (در دعوت به خداپرستی و توحید و بسط معارف الهی) آیین ابراهیم را تعقیب کن که پاک و یکتا پرست بود و هرگز به خدای یکتا شرک نیاورد.
آن گاه به تو وحی کردیم که از آیین [یکتاپرستیِ] ابراهیم حق گرا پیروی کن که از مشرکان نبود.
سپس به تو وحى كرديم كه: «از آيين ابراهيم حقگراى پيروى كن، [چرا كه] او از مشركان نبود.»
به تو نيز وحى كرديم كه: از آيين حنيف ابراهيم پيروى كن كه او از مشركان نبود.
سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین ابراهیم -که ایمانی خالص داشت و از مشرکان نبود- پیروی کن!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ملة: ملة: دين. املال و املاء: ديكته كردن. دين را ملّة گويند كه از طرف خدا املاء شده.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «123»
سپس به تو وحى كرديم كه از آئين ابراهيم حقگرا پيروى كن، واو از مشركان نبود.
پیام ها
1- گرچه شيوهها و شرايط انبيا يكسان نبوده است، ليكن راه انبيا يكى است و آنان مأمور به پيروى از پيامبران قبلى هستند. «اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ»*
2- ستايشهاى پىدرپى با تعبيرهاى مكرّر در آياتى كنار هم، نشانهى كمال خلوصِابراهيم است. (در سه آيه دو بار «حَنِيفاً» و «ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» تكرار شد)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (123)
ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ: پس وحى فرموديم به سوى تو اى پيغمبر. أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ: اينكه پيروى كن در توحيد و تبرى از شرك، ملت ابراهيم عليه السّلام را. حَنِيفاً: در حالتى كه او مايل بود از تمام اديان باطله به دين حق اسلام، على بن ابراهيم قمى فرمايد «1»: مراد حنيفيت ده چيزى است كه ابراهيم عليه السّلام آورد، از سنن پنج چيز در بدن: غسل جنابت، تطهير به آب، ناخن گرفتن، تنوير، ختان، و پنج در سر: تراشيدن سر، گرفتن شارب، واگذاشتن ريش، و مسواك و خلال.
وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ: و نبود ابراهيم عليه السّلام از جمله شرك آرندگان. اين آيه تعرض كفار قريش است كه مىگفتند: ما كيش پدر خود را داريم، حق تعالى ردع آنها فرمود به اينكه ابراهيم عليه السّلام مشرك نبود.
تبصره: اين مطلب مبرهن شده كه حضرت خاتم النبيين صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اكمل و اشرف و افضل تمام انبياء، و به اجماع آن حضرت در فروع تابع
«1» تفسير قمى جلد 1، صفحه 391.
جلد 7 - صفحه 307
هيچ پيغمبرى نبوده، زيرا تابعيت فاضل بر مفضول قبيح است عقلا، و اگر بعض از مسائل، موافق شريعت پيغمبرى بوده مانند سنن حنيفيه، هرآينه بر سبيل اتفاق واقع شده نه بر سبيل اقتدا. بنابراين مراد امر به اتباع آن حضرت است در دعوت، يعنى چنانچه حضرت ابراهيم عليه السّلام بر وفق و مدارا دلايل توحيد را بيان، گاهى به مذاق قوم ابطال دعاوى آنها و اثبات الهيت حق مىنمود، و زمانى به حجج سمعيه و مجادله حسنه، و چون مناظرات آن حضرت مرغوب خلق و محبوب خالق بود؛ همچنين تو هم اى پيغمبر مكرم، اين شيوه مرضيه را مراعات فرما.
ايضا تابع دو قسم است: تابع واقعى مانند اتباع هر امتى از پيغمبر خود، يا اتباع مقلد مجتهد خود را كه اگر ترك متابعت كند، حقيقتا پيروى او را ننموده. و ديگر: تابع مثلى، عبارت از تبعيت در رفتار و گفتار و كردار به مثل ديگرى در تدقيق و تحقيق و اختيار قولى و فعلى مثل قول محقق و مدقق سابق را امضاء نمودند، و بنابراين در اتباع مثلى لازم نيايد افضليت او را بر پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.
بعضى مفسرين «1» چنين نقل نموده كه حق تعالى امر فرمود به موسى عليه السّلام كه بنى اسرائيل را بگو تا روز جمعه ترك اشتغال به مهمات كرده، رو به پرستش حق نمايند. چون فرمان بديشان رسيد، اندكى قبول، و بسيارى سركشى نمودند، و اختلاف كردند، بعضى گفتند: شنبه را اختيار مىكنيم، چه حق تعالى در اين روز از خلقت عالم فارغ شد. بعضى گفتند «2»: روز يكشنبه، زيرا اول آفرينش باشد. حق تعالى به جهت شآمت مخالفت، امر را تشديد، و روز شنبه را واجب فرمود.
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 392.
«2» همان مدرك.
جلد 7 - صفحه 308
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (120) شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (121) وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (122) ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (123) إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (124)
ترجمه
- همانا ابراهيم بود بتنهائى امّتى مطيع براى خدا حقجوى و نبود از اهل شرك
شكر گذارنده بود مر نعمتهاى او را بر گزيدش و هدايت نمودش براه راست
و داديم او را در دنيا نيكوئى و همانا او در آخرت هر آينه از شايستگان است
پس وحى نموديم بتو كه پيروى كن كيش ابراهيم را كه حقجوى بود و نبود از شرك آورندگان
جز اين نيست كه قرار داده شد شنبه بر آنانكه اختلاف كردند در آن و همانا پروردگار تو هر آينه حكم ميكند ميان آنها روز قيامت در آنچه بودند كه در آن اختلاف مينمودند.
تفسير
- در مجمع نسبت به بيشتر مفسّرين داده كه مراد از امّت، مقتدا و معلّم خير است و از ابن اعرابى نقل نموده كه بمرد عالم امّت ميگويند و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امّت بر يكى و بيشتر اطلاق ميشود چنانچه خداوند در اين آيه اطلاق فرموده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين اطلاق براى آنستكه او متديّن بدينى بود كه احدى غير از او متديّن بآن دين نبود پس بتنهائى امّتى بود و مراد از قانت مطيع است و مراد از حنيف مسلمان است و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند باين تعبير فضيلت داده است باو و از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه آنزمان در دنيا يكنفر بيشتر عبادت خدا را نمينمود و اگر غير از او كسى بود كه عبادت ميكرد خداوند در اين آيه او را ذكر ميفرمود و پس از چندى مأنوس فرمود خدا او را باسماعيل و اسحق پس سه نفر شدند و بنظر حقير اطلاق لفظ جمع بر مفرد براى تعظيم و تجليل و ساير نكات محسّنه، رائج است و اينجا مجوّز اطلاق، علم و نبوت و امامت و فضيلت و شرافت و هدايت و انفراد بعبادت و ساير صفات كماليّه است و منافاتى بين معانى مذكوره نيست چون ممكن است تمامى مراد باشد چنانچه ظاهر است و از ابن مسعود نقل شده كه مراد از قانت كسى است كه فرمانبردار و دائم در عبادت باشد و مراد از حنيف گفتهاند ثابت بر حقّ و معرض از باطل و منقيم در طاعت و دين حقّ اسلام است و ذيل آيه اشاره
جلد 3 صفحه 326
بتكذيب قريش است كه گمان ميكردند بر ملّت حضرت ابراهيم ميباشند با آنكه بتپرست بودند و مقام شكرگزارى آنحضرت از نعم الهيه معلوم است كه معترف بود و صرف ميفرمود تمام نعم الهى را در آنچه خلق شده بود براى آن و روايت شده است كه هيچ وقت بىميهمان غذا تناول نميفرمود و خداوند او را برگزيد و اختيار فرمود به نبوّت و رسالت و امامت و هدايت فرمود بدين اسلام و راه راست و عطا فرمود باو در دنيا حسنه را يعنى محبوبيّت عامّه كه ارباب ملل مختلفه همه او را دوست داشتند و احترام مينمودند و تمجيد ميكردند و عمر طولانى با وسعت رزق و توفيق طاعت و نام نيك و اعقاب صالحه كه تمام انبياء بنى اسرائيل و حضرت ختمى مرتبت از نسل او بوجود آمدند و در آخرت از شايستگان براى بهشت است چنانچه از خداوند مسئلت فرمود كه ملحق فرما مرا بشايستگان و اجابت شد و در اين آيه التفات از غيبت بتكلّم شده است براى ابراز عنايت و مزيد كرامت و چون براى ترغيب بمقام صلاح و اشاره باجابت دعاء آنحضرت فرمود انّه فى الآخرة لمن الصالحين با آنكه مقام او فوق صلاح است در آيه بعد اشاره بفضيلتى براى آنحضرت فرمود كه براى احدى از عالميان نيست تا تلافى شود كه فرمود پس وحى نموديم ما بتو اى محمّد كه متابعت و پيروى كن ملّت ابراهيم را كه مستقيم در توحيد و نفى شرك بود و چون تفاوت زيادى ميان اين فضيلت و ساير فضائل آنحضرت بود عطف بثمّ شد كه دالّ بر تباعد است و البتّه كسيكه اشرف انبياء و خاتم مرسلين مأمور به تبعيّت و پيروى از او باشد مقامش معلوم است كه بيرون از حدّ وصف و بيان است و منافى با اشرفيّت حضرت ختمى مرتبت نيست چون آن فضيلت باعتبار سبقت او است در طريقه حقّه واحده و اين شرافت باعتبار كمال دين و تمام نعمت و ساير جهات فضيلت و شرافت است كه نميتوان احصاء نمود و عيّاشى ره از امام حسين عليه السّلام نقل نموده كه احدى بر ملّت ابراهيم عليه السّلام نيست مگر ما و شيعيان ما و ساير مردم برى هستند از آن و چون جاى اين اشكال بود كه يهود بعقيده خودشان بگويند اگر محمد پيرو ملّت ابراهيم است چرا عيد او را كه شنبه بود بجمعه تبديل نمود خداوند در آيه اخيره جواب فرمود باين تقريب كه عيد حضرت ابراهيم هم جمعه بود و چون حضرت موسى عليه السّلام امر نمود به بنى اسرائيل كه
جلد 3 صفحه 327
هفتهاى يكروز را كه خداوند براى آنها تعيين فرمايد مشغول بعبادت شوند و آنها در تعيين آنروز اختلاف نمودند خداوند براى امتحان آنها شنبه را معيّن فرمود كه مأمور شدند بتعطيل و اجتناب از صيد ماهى در آنروز و بمكر و حيله مخالفت نمودند و معذب بعذاب الهى گشتند چنانچه در سوره اعراف گذشت و اين حاصل جمع بين اقوال مختلفه در اين مقام است و تمام اختلافات بحكم الهى در روز قيامت رفع خواهد شد و از آن جمله اختلاف مسلمان و يهود و نصارى است در تعطيل و شرافت روز جمعه و شنبه و يكشنبه كه رفع خواهد شد بظهور حجّت انشاء اللّه تعالى ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ أَوحَينا إِلَيكَ أَنِ اتَّبِع مِلَّةَ إِبراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ المُشرِكِينَ (123)
پس از آن مقامات وحي نموديم بسوي تو اينكه متابعت كن ملّة ابراهيم را که حنيف بود و نبود از زمره مشركين در حديث دارد که ده چيز ابراهيم آورد که ملة حنيف است پنج در بدن و پنج در سر امّا پنج در بدن فرمود
فالغسل من الجنابة و الطهور بالماء و تقليم الاظفار و حلق الشعر من البدن و الختان و امّا الّتي في الرأس فطمّ الشعر و اخذ الشارب و اعفاء اللحي و السواك و الخلال فهذه لم ينسخ الي يوم القيامة
بايد اينکه حديث را براي جوانان امروزه بلكه بر مردان که ريش ميتراشند و براي صوفيه که شارب ميگذارند تلاوت كرد و تفسير آيه شريفه قبلا اشاره شد احتياج بتكرار ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 123)- پنجم: آخرین امتیازی که خدا به ابراهیم در برابر آن همه صفات برجسته داد این بود که مکتب او نه تنها برای اهل عصرش که برای همیشه، مخصوصا برای امت اسلامی یک مکتب الهام بخش گردید، به گونهای که قرآن میگوید: «سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین ابراهیم، آیین خالص توحید، پیروی کن» (ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً).
بار دیگر تأکید میکند «ابراهیم از مشرکان نبود» (وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم